-
Wednesday 14 March 2007
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
بهمن رجبی
0
من خيلي تنبك و دوست دارم و جز بهترين سازها ميدونم و اينم كوتاهي هست راجع به استاد بهمن رجبي.
:)
تنبک با وجود سابقه حضور طولانيش در عرصه موسيقی ايران، در واقع پس از “عصر استاندارد خواهیف موسيقی ايران که با حرکتهای وزيری شروع شد، به کمک حسين تهرانی به طور جدی صاحب جايگاه شد. با گذشت زمان و به نت درآمدن آثار تهرانی (که به همت حسين دهلوي، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی و هوشنگ ظريف به انتشار رسيد) اين ساز به سرعت رواج يافت و نوازندگان خوش تکنيکی پيدا کرد که با نوازندگان نسل قبل از تهرانی بسيار فاصله داشتند. در این سالها کوششهاي زيادی از آهنگسازان و تنبک نوازان برای ارتقاء موسيقی تنبک که گويی قلب تپنده گروههای موسيقی شده بود، انجام میشد.
يکی از افرادی که سالها بر روی اعتلای هنر تنبک نوازی تلاش کرد، بهمن رجبی بود که غير از اصلاح تکنيکی اين ساز به زيبايی های استيل و اکول نوازنده نيز بسيار پرداخت. بهمن رجبی مقالات و نوشته های بسياری برای تنبک به رشته تحرير در آورد و همچنين نظرياتش را همراه با انواع موسيقی و سازها به اجرا گذاشت.
او غير از همنوازی با گروههای موسيقی و ساز تکنواز، برنامه هايی را برای دو تنبک آماده کرد که همراه با ناصر فرهنگفر، محمد اسماعيلی، محمود فرهمند، فربد يدالهی و ... به اجرا گذاشت.
اين برنامه ها که کمتر به انتشار رسيدند، کم و بيش نوازندگان تنبک را متوجه خود کرد و موجب شد تنبک نوازان زيادی مستقيم يا غير مستقيم از کتابهای بهمن رجبی بهره گيرند و با اين سبک و تکنيک آشنا شوند. در اين کتابها غیر از تغييراتی در خط نگارش نت برای تنبک به چشم می خورد، شيوه ساخته شدن موسیقی ريتمها و تکنيکها به شکل محسوسی متحول شده بود. بسياری از حرکتهای تنبک که توسط نوازندگان قديمی ابداع شده بود، توسط رجبی اصلاح و باز نويسی شد.
يکی از مهمترين خدمات رجبی در عرصه تنبک نوازی، کوشش برای مستقل کردن دو دست نوازنده بود که تنبک نواز را قادر به اجرای ريتمهای پيچيده تر می کرد. رجبی حتی به تنبک هم اکتفا نکرد و روی ضرب زورخانه هم کار کرد، که در قطعه «سواران دشت اميد» ساخته حسين عليزاده مورد استفاده قرار گرفت.
رجبی پس از انقلاب به خاطر لحن صريح و بی پرده اش دچار مشکلاتی شد که باعث شد سالها به انزوا کشيده شود . با اينکه در اين سالها مشکلات روحی شديدی را متحمل ميشد، هرگز از مواضع خود برای اعتلای فرهنگ موسيقی دست نکشيد و با آزادگی وصف ناپذيری عطای محبوبيت های عوام فريبانه و شهرتهای سود جويانه را به لقايش بخشيد.
جو مسموم موسيقی رجبی را روز به روز منزوی تر مي کرد و اين احساس بد بينی به حدی در او رسوخ کرد که اگر در اين سالها شاهد يکی از برنامه هايش (که اکثرا همراه با سخنرانی است) بوده باشيد، مي بينيد که گاهی سوء تفاهم ها باعث رنجيدن دوستان صميمی و خير خواه او نيز شده.
اما چندی پيش رجبی به دعوت عليرضا جواهری (هنرمند سخت کوش و دلسوزی که مخصوصا تبحر خاصی در ايجاد پيوندها دارد!) کنسرتهايی همراه با گروهی متشکل از سازهای ايرانی به اجرا گذاشت که سرآغازی شد بر همکاری های حرفه ای رجبی با گروههای ديگر. ماه پيش هم او همراه با ارکستر ملل در نقش سوليست ظاهر شد.
ویرایش توسط Amir : Saturday 27 December 2008 در ساعت 10:06 AM
خوابیدی بدون لالایی و قصه, بگیر اسوده بخواب بی درد و غصه...
-
4 کاربر برای این پست از shbaharehs تشکر کرده اند:
-
Wednesday 14 March 2007
# ADS
-
Monday 11 February 2008
#2
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Saturday 27 December 2008
#3
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
4 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:
-
Saturday 27 December 2008
#4
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
7 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:
-
Tuesday 20 October 2009
#5
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
شرح اولین دیدار من با بهمن رجبی-قسمت اول
0
با سلام به دوستان عزیزم و با ابراز تاسف عمیق از فترت شدیدی که مبتلابه انجمن تمبک شده. راستش قصد نداشتم دیگه مطلبی بنویسم، چون احساس میکنم حتی گردانندگان اصلی سایت هم رغبت چندانی به سرپا ماندن این انجمن ندارن (گواه بر این مدعای بنده، مکاتبات فراوان من با مدیران و معاونین سایت و درخواست انتساب جانشین برای استاد عزیزم خان که مدتیه درگیر مشکلات شخصی شده، بوده که متاسفانه علیرغم وعده های داده شده، تا این لحظه ترتیب اثر داده نشده است).
روز جمعه ی هفته ی گذشته، برای سوال مهمی که به ذهنم رسیده بود تصمیم گرفتم شخصا و از نزدیک خدمت جناب رجبی برسم و از محضر ایشون بهره ببرم. آنچه که دیدم و شنیدم منو بر این داشت که شرح ماوقع رو برای دوستداران موسیقی و به خصوص علاقه مندان به ساز تمبک بنویسم و البته برای این کار از آقای رجبی (خیلی سعی میکنم بنا به خواست خود ایشون لقب استاد رو به کار نبرم) کسب اجازه هم کردم.
در طی این دیدار که حدودا 4 ساعت طول کشید، آقای رجبی از من مصرا خواستن که مطلبی رو به صورت ویژه در سایت مطرح کنم. با توجه به اهمیتی که این مطلب برای ایشون داره (چون به شدت پیگیر قضیه هستن) و به دلیل قولی که بهشون دادم، اول اون مطلب رو عینا با جملاتی که خودشون دیکته کردن نقل میکنم و بعد از اون و در قسمتهای بعد به مرور شرح آنچه در روز جمعه گذشت رو برای شما عزیزان نقل خواهم کرد. لازم به ذکره که با توجه به این که روی سخن ایشون با جناب محمدرضا درویشی است، به نوبه ی خودم، این حق رو برای ایشون هم قائل هستم که جوابیه ی ایشون رو هم در اینجا ذکر کنم. باز هم تاکید میکنم که من فقط و فقط نظر آقای رجبی رو اینجا نقل میکنم و قضاوت نهایی با شما خواننده ی عزیز هست.
نوشته اصلی توسط
بهمن رجبی
جناب محمدرضا خان درویشی:
پس از سلام و محترم داشتن آثار موسیقیایی و نوشتاری تان -که بخشی است کاملا جدا از منش و شخصیت- به عرض تان برسانم که:
من در زندگی اجتماعی و هنری خود -که با درد و رنج فراوان همراه بوده است- از افتخاراتی هم بهره مند بوده ام؛ افتخاراتی از قبیل مصاحبت و همنشینی با احمد شاملو (شاعر بزرگ ملی ایران) ، مجالست و هم غذایی با دکتر محمدتقی مسعودیه (بزرگ محقق موسیقی ایران) و آشنایی نزدیک با دکتر امیرحسین آریان پور (پدر جامعه شناسی ایران). و در مورد هنر والای تمبک نوازی نیز (که برایم به تصدیق دوست و دشمن، وسیله بوده است نه هدف) افتخاراتی از قبیل...
اما بزرگترین افتخار من اینست که شما با آن افکار و اندیشه هایی که دارید از من متنفرید (که این مورد را در حیاط تالار وحدت به عینه دیدم) که بی نهایت خوشحالم. چرا که اگر شما و امثال شما با افکار و کردار اجتماعی و هنری من موافق می بودید، آنگاه فاجعه ای اتفاق می افتاد و آن هم زیر سوال رفتن تمام افتخارات گذشته ی من بود که در این صورت باید حتما تن به ازدواج مجدد می دادم که همان مرگ مفاجات بود!
باقی بقایتان
باراک اوباما فدایتان
آشغال کله ی نظام تمبک نوازی ایران
بهمن رجبی 28/08/1388
ویرایش توسط rhusseiny : Sunday 29 November 2009 در ساعت 09:04 AM
-
کاربران زیر از rhusseiny به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Wednesday 28 October 2009
#6
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
5 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#7
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#8
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از arian تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#9
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#10
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از arian به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#11
The God Father
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از Amir تشکر کرده اند:
-
Sunday 1 November 2009
#12
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از rhusseiny به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Tuesday 3 November 2009
#13
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
-
3 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:
-
Monday 30 November 2009
#14
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از rhusseiny به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Tuesday 1 December 2009
#15
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
ویرایش توسط rhusseiny : Wednesday 20 January 2010 در ساعت 08:24 AM
-
2 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:
-
Tuesday 1 December 2009
#16
کاربر فعال بخش تنبك
وضعیت
- افلاین
0
در آخرین ملاقاتی که با جناب رجبی داشتم، از من خواستن خطاب به نظام موسیقی ایران به طور اعم و نظام تنبک نوازی ایران به طور اخص، مطلبی رو بنویسم، من هم در اینجا عین جملات و عبارات ایشون رو می نویسم:
نوشته اصلی توسط
بهمن رجبی
لطفا بعد از مرگ من یا سکوت کنید یا فحش بدهید، اما مطلب ننویسید، چون قبلا هرچه که دلتان خواسته مطالب دور از حقیقت در بزرگداشت زنده و مرده ی دیگر همکاران بنده قلمی فرموده اید که مرغ پخته ی لای برنج هم خنده اش می گیرد. لذا لطف نموده -به قول شاملو سرجدتان- در ارتباط با من یکی به شعور مردم توهین نکنید، بدین معنی که لطف فرموده بعد از مرگ من یا سکوت کامل کنید یا فحش داده و وجود من و کلیه ی آثار من اعم از گفتار، کردار و نوشتار را منکر شوید (توگویی فرامرز هرگز نبود) تا مردم برای یک بار هم که شده در طول زندگانی خود در ارتباط با یک مرده ی تمبک نوازی حقیقت را شنیده باشند.
عشق کجا دامن آلودگی؟... عشق کجا راحت و آسودگی؟
گر تو در این مرحله آسوده ای... عاشق آسایش خود بوده ای
عشق همه سوز و گداز است و بس... عشق همه راز و نیاز است بس
عشق به هر سینه که کاوش کند... خون دل از دیده تراوش کند
ویرایش توسط rhusseiny : Tuesday 22 December 2009 در ساعت 04:29 PM
-
2 کاربر برای این پست از rhusseiny تشکر کرده اند:
علاقه مندي ها (Bookmarks)